دیگه حرم رفتنهای شبانه نیست. دیگه صحبتهای رفیقانه نیست ... من موندم و خونه و مجتمع و هیئت مدیره و کار و زندگی ... اما هنوز چند روزی از ماه رمضون مونده . هنوز هوایی که داریم توش تنفس میکنیم عطر فرشته میده و جایی برای شیاطین نداره ... پس هنوز امیدی هست . امیدی برای شروعی دوباره . مثل همون یکی دو سالی که ماه رمضون برام "بهار رویش" بود ... هنوز میشه برنامهای ریخت . برنامههای سادهای که میتونه زندگی رو سرپا نگه داره . همین نوشتنها ، همین تسبیح به دست گرفتن ، همین گاه گاهی دفترچه نویسیها ، همین که هر لحظه که متوجه بودم از خودم بپرسم چه کاری خدا پسندانه تره ... همین دعا، قرآن و ... که خیلی ازشون غافل شدم ... دعا کنید توفیق داشته باشم ...
صحبت کردن غیر ضروری بازدید : 728
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 15:22